۱۳۹۵ خرداد ۳, دوشنبه

پِرت پِرت، چِرت چِرت یا چرت و پرت؟

سیاه مشق

فرهنگ فارسی معین

(مَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - تمرین خوشنویسی که در آن کلمات یا حروف به صورت تکراری و انبوه کنار یکدیگر نوشته شده باشند. 2 - کنایه از تمرین زیاد در یک حرفه یا هنر.



سلام 
 بی‌ شوخی، دبستانی که بودم خط زیبایی نداشتم، البته خرچنگ قورباغه هم نبود، اما به عنوان یک شاگرد نمونه از من توقع داشتند که خط قشنگی داشته باشم، یکی از معلمان دوران دبستانم هر روز که مشق‌ها را امضا می‌کرد، کلی مرا نصیحت می‌کرد، کلامش را معمولاً با تو که دختر بی این خوبی هستی، تو که این قدر باهوشی، تو که... تو که ال و بل هستی آغاز می‌کرد و با جمله ی چرا این قدر خطتت بد است؟ ،تمام می کرد؛یعنی، تا اشک ما را درنمیاورد، روزش آغاز نمی شد.
 من واقعاً نمی‌دانستم چرا مشق‌هایم را آنقدر آشفته و رو ویرانی می‌نویسم، سعی می‌کردم روز بعد خوشتر بنویسم، یا خودکارم را عوض کنم تا مشق‌هایم جلوه ی بهتر‌ی داشته باشد، اما فایده‌ای نداشت، فردایش دوباره همان آش و همان کاسه بود، مصایب آن اشکسال اندیشه‌ی نفرت از خوشنویسی را در دلم جوانه زد، این طوری بود که کینه‌ی خوشنویسی را به دل گرفتم، گرچه این کینه با شروع سال تحصیلی بعد به دست فراموشی سپرده شد، برای آن که دیگر دبیر‌ی از خط بد من نمی‌نالید!

البته، کلاس خط نرفته بودم، خطم همان خط قبلی بود فقط چون مشق کمی داشتم مشق‌ها را بانهایت حوصله می نوشتم، تازه فهمیدم یکی از دلایلی که سال قبل آن قدر خطم افتضاح بود نوشتن صفحاتی زیاد در کوتاهترین زمان ممکن بود، بنابراین دیگر از نیازی به بیزار از خوشنویسی در خودم حس نکردم.

در سال های بعد نیز خوشبختی به من رو کرد و همه ی دوستانم خوشنویسان به غایت خوبی از کار درآمدند. شاید این یکی از دلایلی است که خوشنویسی را دوست دارم، با این که خوشنویس نیستم و این که چرا خوشنویس هم نشدم فقط به سهل‌انگاری برمی‌گردد؛ در سالهای نوجوانی از طرف اداره‌ی بابا در کلاس های مکاتبه‌ای خوشنویسی ثبت‌نام شده بودیم، اما من از این توفیق اجباری بهره‌ای نبردم و ترجیح دادم همین نیمه‌خط (نه بد خط و نه خوش خط) بمانم، هرچند که اکنون پس از شروع نویسندگی منحنی خط من سیری نزولی داشته و با زیاد نویسی و تندتند نویسی به همان سالهای دبستان بازگشته‌ام:)

خوب حالا دانستید چرا اسم این وبلاگ را سیاه‌مشق گذاشتم، قصد دارم از شیوه ی خوشنویسان پیروی کنم، کاغذ و قلمم را بردارم و فقط بنویسم و صفحات را سیاه کنم، البته غیر از سیاه مشق، نام های دیگری نیز به ذهنم آمد مثل تندتند، پرت‌پرت، چرت‌چرت یا چرت و پرت. حالا چرا این عنوان ها؟ فقط به خاطر تقلید از سبک مشق میرزا رضای کلهر که نام مشقش را «خرت خرت» گذاشته بود:

«میرزا رضای کلهر عاشق مشق بود، در شبانه‌روز جز پنج شش ساعتی که صرف خواب و یکی دو ساعتی که صرف خوراک و نماز مختصر‌ می‌کرد، تمام اوقاتش در مشق مستغرق بود... طرز مشق کردنش هم منحصر به خودش بود، مثلاً یک هفته مشق دایره‌ای می‌کرد؛ از گوشه‌ی بالای کاغذ دوایر متصل به هم روی کاغذ رسم می‌نمود، سطر اول که تمام می شد؟ سطر دوم را چنان به سطر اول نزدیک شروع می‌کرد که فاصله‌ای بین دو سطر دیده نمی‌شد و همین که صفحه را تمام می‌کرد، جز حاشیه‌ی چند میلی‌متری، تمام صفحه سیاه و ندرتاً نقاط میکروسکوپی سفیدی در آن باقی می ماند. بعد از یک هفته مشق دایره‌ی عکس می کرد؛ سطرها را برخلاف مشق دایره از چپ شروع و به راست ختم می‌کرد و صفحه‌ی سیاهی می‌ساخت. بعد از آن مثلاً یک هفته مشق مد می‌کرد؛ خطوطی به بلندی دو سه سانتی‌متر موازی و پشت‌سرهم رسم می‌نمود، این مشق را به مناسبت صدای قلم بر روی کاغذ، «خِرت‌خِرت» موسوم کرده بود. در مشق خرت‌خرت، دیگر آن نقاط نادر سفید هم در روی صفحه نبود و تمام صفحه یک کاسه سیاه می‌شد...» شرح زندگانی من اثر عبدالله مستوفی


 از آن چه گفته شد بعید نیست که در آینده عنوان وبلاگ را از سیاه‌مشق به نام دیگری مثلاً پرت‌‌پرت تغییر دهم:)

M.T:)  



استاد محمد رضا کلهر

بررسی چند سیاه مشق از میرزا غلامرضا اصفهانی

سیاه مشق های عماد الکتاب

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر