HELLO ME
روز چهل و ششم: سفر
سلام مریم جون
وای، داری چمدانت را میبندی؟... آره، داری میروی سفر؟... کجا؟... دور ایران؟... وای، چه باحال! پس بالاخره به آرزویت رسیدی، خیلی برایت خوشحالم.
حالا، آمادگی کافی داری؟... چی؟ کلی مطالعه کردی و نقشهی راهها را بررسی کردی؟ چهخوب!
مثل این که با گروه خوبی هم همسفر شدی، همه حرفهای هستند و کار بلد. عالیه دیگه، چی از این بهتر :)
امیدوارم بهت خیلی خوش بگذرد، راستی موبایل ماهوارهای و دستگاه جیپیاس که برداشتی، نمیخواهم گم بشوی و یک هواپیما و چند تا بالگرد و کشتی و جیپ صحرا و ... را بفرستیم دنبالت. در ضمن این دفتر را هم با خودت ببر تا سفرنامه بنویسی، بنویسیا، وبلاگت که خواننده نداشت شاید سفرنامهات نظر چند نفر را جلب کرد :)
سفرت چند روزه است؟میدانی؟... ویلی فاگ هشتاد روزه دور دنیا را گشت، ببینم تو چند روزه دور ایران را میگردی، کمتر از هشتاد روز یا بیشتر؟
به هرحال، فراموش نکن هر روز یک نگارهای :) فیلمی، صدایی، تصویری از خودت بفرستی تا مطمئن بشویم فراموشمان نکردی. خوب دیگر برو، برو که جا نمانی، حسابی هم مراقب خودت باش. خدا پشت و پناهت.
با احترام
بهترین دوستت من
تاریخ یک صبح بهاری در آینده
نوشته شده در نوزده خرداد پنج دقیقه به دوازده شب
ویرایش شده حالا شانزده تیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر