DICTIONARY
روز پنجاه
و سه: من و جناب فرهنگ من:
هر کلمه یک معماست، آه!
رنود: جمع
رند، رندها.
عنز:همان عنق
است، بد اخلاق، غیر قابل تحمل، رو اعصاب.
اسطقس: اسی که قسط دارد. داش اسی بدهکار.
نام دیگر
اسطوخودوس.
بیسراک: بی خانه، بیخانمان.
بیست تا راکی. پایهی راک، اصول اولیهی موسیقی راک. همان فتراک نیست؟
قماط: قمات، جمع مکسر قم، قمها. قمِ مات.
فرهنگ عمید
فرهنگ عمید
فرهنگ عمید
رنود: (رُ
عنز: ا.
اسطقس: ا. [ع]
بیسراک: ا. (بِ.
قماط: ا. [ع] (قِ) پارچهای
نُ
) جمع کلمهی فارسی رند به سیاق عربی، رندان.
عنز: ا.
[ع] (عَ نْ) بز ماده، ماده بز. ماده آهو. آهوبرهی ماده. عناز «عِ» و عنوز «عُ نْ» جمع.
اسطقس: ا. [ع]
(اُ.طُ.قُ یا اِ.طُ.قِ) مأخوذ از یونانی. اصل، مادهی اولیه، اصل هر چیز، عنصر، هر یک از عناصر چهارگانه: آب و خاک و باد و آتش. اسطقسات جمع.
بیسراک: ا. (بِ.
سُ
) شتر، شتر جوان، شتر دو کوهانه. به معنی الاغ و استر هم گفتهاند.
قماط: ا. [ع] (قِ) پارچهای
که دست و پای کودک شیرخوار را در آن میبندند، قنداق، قنداقه.
نوشته شده در تاریخ بیست
و شش
خردادتایپ شده در تاریخ امروز، بیست
و دوم
تیر نود و پنج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر