DICTIONARY
روز چهل و پنج: من و جناب فرهنگ
من
اشکوهه: مخفف اشکام کو؟ آش کوهی. اشک کوه (رودخانهای که از کوه سرازیر میشود). دختر بسیار اشکریز. خواهر اشکبوس ف.نگا. شاهنامه (فراموش کن نگاه به شاهنامه را)
بادگانه: محل گذر باد.
پادگانه:همان بادگانه است. پادگان دختران.
جدامیشی: اصطلاحی که مردم هنگام طلاق و جدایی از یکدیگر میپرسند: جدا میشی یا نه؟
مادی: آنچه معنوی نیست؛ دنیایی. منسوب به ماده. کشف: یافتن؛ پیدا کردن. درک کردن. یافتن آنچه مجهول است.
فرهنگ عمید فرهنگ عمید فرهنگ عمید
اشکوهه: (اُ.کُ.هـَ) اشکهه؛ فواق؛ سکسکه؛ آروغ.
بادگانه: ا.مر. (دْ نَ) نوعی از پنجره یا پرده که با چوبهای نازک درست میکنند و جلو در اتاق یا پنجره کار میگذارند که هوا داخل شود و کرکره نیز میگویند. بالکانه و پالگانه و پادگانه هم گفته میشود.
پادگانه: ا. (دْ نَ) بام، پشتبام. به معنی پنجره و دریچه هم گفته شده، پالگانه و پالکانه و بالکانه نیز گفتهاند.
جدامیشی: ا. (جَ. مِ. شِ) «مأخوذ از مغولی» نوعی از جادوگری که در هر فصل از سال برف و باران نازل کنند نگا. یده.
یده: (اسم) [ترکی] ‹جده› [قدیمی]
مادی: ا. در اصطلاحی مردم اصفهان نهر، نهر اصلی. مادی سالار: مأمور تقسیم آب مادیها.
مادی: ص.ن. [ع] (دِّ یّ) منسوب به ماده، آنچه منسوب و مربوط به ماده باشد مثل حیوان و نبات و جماد اا و کسی که همه چیز را به ماده نسبت دهد و منکر خدا باشد.
[yade] نوعی سِحر که در آن با استفاده از سنگهای مخصوصی برف و سرمای شدید ایجاد میکردند و بیشتر توسط مغولان انجام میشد؛ جدامیشی: ♦ اشک را مویکشان بر سر مژگان آورد / کار سنگ یده از نالهٴ نی میآید (صائب: ۷۸۴).
مادی: ا. در اصطلاحی مردم اصفهان نهر، نهر اصلی. مادی سالار: مأمور تقسیم آب مادیها.
مادی: ص.ن. [ع] (دِّ یّ) منسوب به ماده، آنچه منسوب و مربوط به ماده باشد مثل حیوان و نبات و جماد اا و کسی که همه چیز را به ماده نسبت دهد و منکر خدا باشد.
کشف: مص. [ع] (کَ) آشکار ساختن؛ پیدا کردن. برهنه کردن. پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده. (تصوف) ظهور حقایق غیبی بر سالک.
کشف: ا.(کَ شَ) «پهـ. kasuk» لاکپشت اا و برج چهارم از دوازده برج فلکی که سرطان باشد اا به معنی کوزهی بزرگ دهان گشاد، و به معنی یخدان هم گفته شده.
نوشته شده در تاریخ هیجده خرداد ساعت ده و سی و پنج دقیقه
تایپ شده در تاریخ امروز، پانزدهم تیر نود و پنج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر