۱۳۹۵ خرداد ۱۳, پنجشنبه

یازده، پساوند



DICTIONARY
     
واژه‌سازی یکی از الزامات نویسندگی‌ است، البته بدون نوآوری و ساختن واژه‌های تازه هم می‌شد نویسنده‌ی بسیار موفقی شد، اما مواقعی که هیچ لغتی بیانگر احساسات نیست، واژه‌ساز می‌شویم:) پیشوندها و پسوندها در این مواقع واقعاً سودمندند.

پیشاوندها عبارتند از : نا، بی، هم، فرا، فرو، بر. که در جلو کلمات درمی‌آیند مانند: ناتوان، بیدل، همنشین، فراخور، فرومایه، برانگیختن.
پساوندها حروف و کلماتی هستند که به آخر کلمات افزوده می‌شود و بر چند قسم است:
۱- پساوند نسبت و اتصاف: که عبارتست از «ین» مانند: زرین، سیمین، رنگین، نمکین. «ینه» مانند زرینه، سیمینه، پشمینه، دیرینه. و «گان» مانند دهگان، بازرگان، گروگان، خدایگان. و «گین» مانند شرمگین، غمگین، سهمگین. و «ناک» مانند دردناک، سوزناک، غمناک، بویناک. و «مند» مانند هوشمند، خردمند، دردمند، زورمند. و «یار» مانند هوشیار، بختیار، دادیار. و «ور» مانند تاجور، هنرور، کینه‌ور.
۲- پساوند لیاقت و مشابهت: که عبارت است از «وار» مانند پریوار، بنده‌وار، شاهوار. و «انه» مانند خردمندانه، دوستانه، مردانه. و «سان» مانند پیلسان، دیوسان، شیرسان. و «آسا» مانند مهر‌آسا، مه‌آسا، پلنگ‌آسا. و «وش» یا «فش» مانند ماهوش، پریوش. ماه‌فش، پری فش.
۳-پساوند مکان که عبارت است از «گاه» مانند رزمگاه، بزمگاه، کمینگاه. و «ستان» مانند گلستان، نخلستان، بوستان، نیستان. و «کده» مانند دهکده، بتکده، ماتمکده، آتشکده. و «لاخ» مانند سنگلاخ، دیولاخ. و «زار» مانند لاله‌زار، گلزار، مرغزار. و «بار» مانند رودبار، جویبار. و «سار» مانند کوهسار، چشمه‌سار. و «دان» مانند یخدان، جامه‌دان، نمکدان. و «سیر» مانند گرمسیر، سردسیر.
۴- پساوند زمان که عبارت است از «ان» مانند بهاران، بامدادان، برگریزان. و «گاه» مانند شبانگاه، شامگاه، صبحگاه. و «گاهان» مانند شامگاهان، صبحگاهان، سحرگاهان.
۵-پساوند فاعلی که عبارت است از «نده» مانند زننده، گوینده، دهنده. و «ان» مانند گریان، خندان، شتابان. و «ار» مانند پرستار، خواستار، دوستار. و «گار» مانند پرودگار، آموزگار. و «کار» مانند ستمکار، درستکار، بزه‌کار. و «گر» مانند دادگر، بیدادگر، ستمگر.
۶- پساوند محافظت که عبارت است از «دار» مانند سرایدار، راهدار، پرده‌دار. و «بان» مانند باغبان، دشتبان، دربان. و «وان» مانند ساروان، کاروان. و «بد» مانند کهبد، سپهبد، هیربد.    
 
     روز یازدهم: من و جناب فرهنگ

             من
            بریغ: [ع] بسیار مرغ‌خورنده:)
        پای‌ماچان رسم بوسیدن پای بزرگان که پس از حمله‌ی نادر شاه افشار به هندوستان باب شد.
           چول: چاله‌ی کوچک، هر چیز کوچک. کوچک.
         سکاسه: سه تا کاسه :)
        ناشور: شیرین، آن چه شور نیست. بالا‌رونده، رشد‌کننده.


      فرهنگ عمید
       فرهنگ عمید
       فرهنگ عمید

             بریغ: ا. (بِ.رِ) خوشه‌ی انگور، سَپریغ، سُپَریغ.
 پای‌ماچان: ا.مر. (یْ) پی‌ماچان. پای‌ماچو. کفش‌کن. درگاه‌خانه. پایین مجلس، صف نعال.
چول: ا.[ت] (چُ) بیابان بی‌آب و علف، جای خالی از آدمی، چولستان هم گفته‌ شده.
         سکاسه: ا. (سُ.سَ) نگا. سیخول.
سیخول: ا. (سِ.خُ) سیخور، خارپشت بزرگ تیرانداز، خارپشت بزرگ که خارهای بلند ابلق دارد و آن‌ها را مانند تیر می‌اندازد، اُسغُر، سغر، سغرنه، اسغرنه، سگر، سگرنه، سنگر، سگزنه، سنکه، سکنه، رکاسه، زکاسه، ژکاسه، ژکاشه، ریکاشه، ژیکاشه، جکاشه، چکاسه، چکاشه، کاشه، سکاسه، کاشه، مرنکو، جبروز، جبرور، سیرو، چیزو، جوله، تشی، بیهن و روباه ترکی نیز گفته شده. به عربی قنفذ یا دلدل می‌گویند.
                ناشور: ا. پارچه‌ی نخی چرکتاب مانند متقال.


نوشته شده در تاریخ سه‌شنبه چهارده اردیبهشت سال یک هزار و سیصد و نود و پنج خورشیدی.
تایپ شده در تاریخ امروز، سیزدهم خرداد نود و پنج


M.T:)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر